تاریخ : 10 اکتبر 2020 - 13:44 - شناسه خبر : 33041 یادداشت

راز مانا

بدون شك درگذشت استاد محمدرضا شجريان در ميان علاقه‌مندان كثير ايشان بازتاب گسترده‌اي داشت و به‌طور قطع اگر كرونا نبود شاهد يك تشييع جنازه تاريخي از پيكر ايشان مي‌بوديم. چرا شجريان انسان بزرگ و محبوبي بود؟ چندي پيش فرصتي پيش‌ آمد تا با برخي دوستاني كه از نزديك با ايشان مراوده داشتند و نيز پيگير […]

بدون شك درگذشت استاد محمدرضا شجريان در ميان علاقه‌مندان كثير ايشان بازتاب گسترده‌اي داشت و به‌طور قطع اگر كرونا نبود شاهد يك تشييع جنازه تاريخي از پيكر ايشان مي‌بوديم. چرا شجريان انسان بزرگ و محبوبي بود؟ چندي پيش فرصتي پيش‌ آمد تا با برخي دوستاني كه از نزديك با ايشان مراوده داشتند و نيز پيگير وضعيت موسيقي كشور بودند گپ و گفتي داشته باشم. در اين يادداشت مي‌كوشم كه به‌طور خلاصه عناويني كلي از پاسخ به اين پرسش را كه محصول برداشتم از آن گفت‌وگوست را تقديم كنم.

موسيقي

پيش از هر چيز جايگاه برتر هنري اوست كه شجريان را مهم كرده است. ما مصرف‌كننده موسيقي هستيم، همچنان كه شعر و ادبيات را نيز مصرف مي‌كنيم، بنابراين به لحاظ تخصصي در اين زمينه حرفي براي گفتن ندارم، جز نقل قول استاد شفيعي‌كدكني كه جايگاه شجريان در موسيقي ايران را هم‌تراز با جايگاه حافظ در شعر توصيف مي‌كند، بنابراين پس از اين توصيف ديگر نكته‌اي براي اظهارنظر نمي‌ماند.

هر چند اين وجه استاد شجريان بسيار برجسته است، ولي به گمانم گستردگي محبوبيت ايشان علل ديگري دارد كه مكمل هنري او شدند و چنين سرمايه انساني را فراهم كردند و اگر اين ويژگي‌ها نبودند شايد به جايگاه هنري ايشان لطمه‌اي وارد نمي‌شد ولي قطعا چنين اثرگذاري و محبوبيتي هم نمي‌داشتند. برخي نيز اعتقاد دارند بدون اين ويژگي‌ها ارتقاي سطح هنري نيز ناممكن مي‌شود.

فروتن و مغرور

شايد تعجب كنيد كه چگونه اين دو ويژگي متضاد مي‌تواند در يك فرد جمع شود. بيشتر افراد هر دو ويژگي را دارند، فقط محل بروز آن فرق مي‌كند. فروتن در برابر مردم و زيردست و مغرور (داراي عزت نفس) در برابر صاحبان قدرت و ثروت. اين دو ويژگي متضاد در چنين حالتي دو روي يك سكه است و اين دو ويژگي نزد برخي افراد معكوس است كه در برابر صاحبان ثروت و قدرت، متواضع يا بهتر بگوييم ذليل هستند و در برابر مردم و زيردست مغرور و نخوت‌آميز رفتار مي‌كنند. اگر كسي در هر رشته هنري يا علمي يا ورزشي و… خود بتواند تا جايگاه شجريان در موسيقي راه پيدا كند، يا به تعبير استاد كدكني جايگاه مشابه جايگاه حافظ در شعر را پيدا كند، در برابر ديگران چه رفتار نخوت‌آميزي خواهد داشت؟ شواهد فراواني در افتادگي و فروتني استاد در برابر مردم و زيردستان وجود دارد. از عدم ترك كنسرت‌هايش پس از پايان آن و گفت‌وگو و خوش و بش با مردم مي‌توان شاهد آورد تا حضور در مراسم بزرگداشت ملا كمال‌خان هوتي هنرمند بلوچ در حيات او و ايراد سخنراني، تا برخوردهاي احترام‌آميز كامل با شاگردان و زيردستان.

رعايت اخلاق

استاد در گفتار و رفتار و معيارهاي اخلاقي همه‌ چيز را رعايت مي‌كرد. به ‌شدت نسبت به حفظ آبرو و حيثيت افراد مقيد و ملتزم بود. آقاي محسن گودرزي تعريف مي‌كرد كه در كلاس آواز او حضور داشت و نكات بسيار مهمي را از خلال نقد آوازهاي شاگردانش متذكر مي‌شد. او سوال مي‌كند كه چرا اين كلاس‌ها را ضبط نمي‌كنيد تا به عنوان متون آموزشي ماندگار شود؟ پاسخ مي‌دهد كه هر كدام از اين شاگردان در آينده براي خودشان كسي خواهند شد و اگر نقدهاي من به آواز كنوني آنان ثبت و ضبط شود، ممكن است در آينده كساني باشند كه بخواهند اين نقدها را در جهت تخريب آنان به كار ببرند، لذا ضبط نمي‌كنم. او همچنين نقل مي‌كرد كه پس از آماده‌سازي كتاب «راز مانا» آقاي شجريان بخشي از گفته‌هاي خودش درباره افراد را حذف كرد. پرسيدم كه آيا مطالب نادرست بوده كه حذف كرديد؟ گفته است كه مطالب درست است، ولي بايد حفظ آبروي افراد را كرد. همين‌قدر هم خوب نيست كه به ديگران صدمه زد. حالا اين رفتار را مقايسه كنيد با انواع و اقسام اتهامات و دروغ‌پراكني‌ها و بددهني‌ها كه برخي افراد عليه ديگران ابراز مي‌كنند و باكي هم ندارند. اين‌گونه رفتارها از چشم و وجدان مردم پنهان نخواهد ماند.

يك‌بار گروهي از علاقه‌مندانش كليپي ساخته بودند كه در بخشي از آن خنده استاد بود و بخش ديگر آواز خواندن شخص ديگري كه شايد به ذهن مخاطب چنين القا مي‌شد كه به آن آواز خنديده است. با ديدن آن بسيار ناراحت مي‌شود و كار آنان را محكوم مي‌كند.

عشق به ايران

عشق و علاقه او به ايران يك شعار و ادعا نبود. كافي است بازتاب نگاهش به سنت فرهنگي ايران را در رفتار و موسيقي و آوازهايش ببينيم. سنت هم براي او قابل تجزيه نبود، با همان شور و شوقي كه ربنا را خواند، اشعار حافظ را خوانده است. نگاهش به ايران امروز نيز روشن است. بهتر است بخشي از سخنانش در بزرگداشت ملا كمال‌خان هنرمند بلوچ را مرور كنيم.

«دريغا كه در دنياي جديد ميل به يكسان‌سازي و بي‌اعتنايي به رنگ‌هاي مختلف فرهنگي اين سرزمين، تنوع چشم‌نواز را در خطر قرار داده است و بيم آن مي‌رود كه رفته رفته ياد ما و خاطره ما از اين زيبايي بي‌مانند فرهنگي تهي شود و سليقه و ذائقه ما رفته رفته توان خود را در لذت بردن از اين ويژگي فرهنگي از كف بدهد. نمي‌توانم حسرت و اندوه خود را پنهان كنم كه سرچشمه غني موسيقي ايراني كه همانا موسيقي مقامي و بومي اقوام مختلف است، بيش از پيش فراموش مي‌شود و از دسترس حافظه فرهنگي ما دور مي‌ماند. موسيقي قوم كرد، ترك، عرب، تركمن، موسيقي خاص محلات ايراني همه و همه گنجينه پرباري از خلاقيت و شكوفايي مردم اين سرزمين است و كيست كه از داشتن چنين پشتوانه فرهنگي، احساس غرور و سربلندي نكند.»

اين نگاه به ايران امروز صادقانه و نيز كارآمد است.

نجات و احياي موسيقي

در قله هنري بودن يك بحث است و احياي آن هنر و نجات آن بحث ديگري است. اهميت شجريان در حفظ موسيقي سنتي ايران و احيا و ارتقاي آن بي‌بديل است. بدون شجريان موسيقي ايراني حداقل براي يكي، دو دهه به كما مي‌رفت و پس از آن شاهد فوران موسيقي مبتذل مي‌بوديم همچنان كه در دو دهه اخير با ناديده گرفتن حاملان اين موسيقي به صورت آگاهانه امثال تتلو را بال و پر دادند. شجريان با نحوه رفتار خود و سرمايه‌گذاري از جايگاه موسيقيايي خود توانست مخالفت‌هاي اقشار ضدموسيقي را تا حدود زيادي خنثي كند و اين ميراث هنري را نه تنها حفظ، بلكه چند گام به پيش ببرد. كاري كه شايد برخي از نمايشنامه‌نويسان و هنرمندان بزرگ ديگر بايد مي‌كردند و نكردند و در سياست غرق شدند و هم هنر را از دست دادند و هم سياست را.

مردمداري

او صادقانه خود را صداي مردم مي‌دانست. اگر صداي او را در چند دهه گذشته رصد كنيم، چه بسا بازتاب دقيقي از تحولات اجتماعي نيز باشد. هنگامي كه مساله مردم مي‌شد، حتي اعتبار و منافع خود را ناديده مي‌گرفت و آن را در اين راه هزينه مي‌كرد. نمونه‌اش باغ هنر بم است كه براي ساخته شدن آن تمام‌قد به ميدان آمد و نزد هر كس كه توانست كمك دريافت كند، اقدام كرد. همين ويژگي مردمداري اوست كه موجب مي‌شود سنت موسيقيايي ما را برخلاف گذشته به نحوي، به امري جمعي تبديل كند و به بطن جامعه بياورد و حتي در خواندن آن نوعي مشاركت عمومي را به وجود آورد. پديده‌اي كه در گذشته شاهد آن نبوديم. او را به واقع مي‌توان زبان مردم ناميد.

يك نمونه ديگر اين ويژگي را باز از زبان آقاي گودرزي نقل مي‌كنم كه گفت در جريان تشييع جنازه پدرشان كه بسيار بودند يك قسمت برنامه كه تشييع در اطراف حرم امام بود را حذف مي‌كند. مي‌پرسند كه اين سنت است چرا حذف مي‌كنيد؟ با تعبيري چنين مي‌گويد كه سنت نيز بايد خوب باشد و در اين مورد موجب ترافيك و اختلال زياد در عبور و مردم مي‌شود و من راضي به اذيت كسي نيستم. پيش خود حساب كنيم كه چند نفر هستند كه چنين موقعيتي را براي خودنمايي از
دست بدهند؟

سياست

پس از درگذشت ايشان، وجهي از رفتار سياسي او برجسته‌تر شده است و بسياري مي‌كوشند كه اين ويژگي را برجسته‌تر كنند. هر چند اين رفتار آقاي شجريان بازتاب همان ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري پيش‌گفته در سياست است ولي ارزش آن را دارد كه به نحو مستقلي نيز مورد بررسي قرار داده شود.

هيچ كدام از اين ويژگي‌ها محل درآمد و دكان براي او نبود. او به چنان استغنايي رسيده بود كه حاضر به
زير پا گذاشتن اصول اخلاقي درست خود نبود و اين راز مانايي شجريان است.

روحش شاد و راهش پرفروغ باد

اخبار مرتبط

ارسال نظر