تاریخ : 10 دسامبر 2019 - 20:22 - شناسه خبر : 31488 اخبار شهرستان، اسلایدشو، گفت و گو

دکتر سیما فردوسی روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه /بخش اول

نسل جدید بومیان عصر دیجیتال و والدین مهاجرین این عصر هستند

دهه شصت را اگر ما کنار بگذاریم، متولدین دهه ۷۰ به بعد خیلی متفاوت هستند. در واقع یک تفاوت عمده و همگانی و فراگیر را می بینیم. نسل ۷۰ به بعد باهوش، با استعداد ولی نسل کم دقت، بی توجه، یک مقدار عجول و بی نظم است.

در پی حضور سرکار خانم دکتر سیما فردوسی عضو هیأت علمی دانشگاه در سلسله نشست های خوشبختی آموختنی است که از طرف شهرداری و شورای اسلامی شهر میبد برگزار می شود فرصتی دست داد تا با این مشاور حاذق کشورمان گفتگوی مفصلی را انجام دهیم که ماحصل آن را در دوبخش می خوانید:
خانم دکتر در ابتدا بفرمایید چرا در دنیا مسئله خانواده پژوهی و فرزند پروری مهم تلقی می شود؟
در بحث سلامت روان انسان و سلامت روان جامعه، داشتن شخصیت های سالم و کارآمد مستلزم این است که ما یک خانواده سالم و متعادل را داشته باشیم و اگر بخواهیم خانواده سالم که به طبع آن جامعه سالم داشته باشیم باید تک تک اعضای خانواده از سلامت روان و سلامت فکر برخوردار باشند.
امروزه هسته های مشاوره، مراکز مشاوره در سراسر کشور فعال هستند و چنانچه کسی این سلامتی را نداشته باشد و احساس کند که نمی تواند خیلی خوب برخورد کند و ارتباط با فرزند و همسر داشته باشد به هرحال وضعیت روحی و روانی خود را شناسایی می کند و می تواند از این هسته ها کمک بگیرد.
شما با سه نسل از جامعه ایرانی سرو کار داشته اید. چه تفاوتی بین نسل دهه شصت، هفتاد و هشتاد وجود دارد؟
دهه شصت را اگر ما کنار بگذاریم، متولدین دهه ۷۰ به بعد خیلی متفاوت هستند. در واقع یک تفاوت عمده و همگانی و فراگیر را می بینیم. نسل ۷۰ به بعد باهوش، با استعداد ولی نسل کم دقت، بی توجه، یک مقدار عجول و بی نظم است. از ۷۰ به بعد بیشتر دیجیتالی هستند و خیلی با تکنولوژی آشنا هستند. در زمینه مسائل تکنولوژی خیلی کارآمد عمل می کنند ولی در روابط اجتماعی و انسانی یک مقدار ضعیف هستند.
از چه نظر؟
یک مقدار بی توجه به روابط انسانی هستند. حالت های خودمحوری در آنها وجود دارد. توجه به اینکه مثلا من باید یک زندگی اجتماعی داشته باشم، مراودات اجتماعی داشته باشم، به بزرگترها احترام بگذارم، مناسبت های اجتماعی را حتما به جا بیاورم، در این نسل خیلی کمرنگ شده است. انگار برای خودشان زندگی می کنند. مسئولیت پذیری آنها کمتر شده است که یک مقدار تابع شرایط جوی و اجتماعی است.
وقتی همه چیز آماده در خدمت اینها هست. زندگی آسان تر شده و همه چیز مهیا است مثلا همه چیز آنلاین خریداری و سفارش می دهند. خیلی نیاز به رفت و آمد ندارند، نیازی نمی بیند وقتی می تواند همه چیز را آنلاین سفارش بدهد و حتی برای خرید لوازم شخصی خودش هم نباید بیرون برود در نتیجه مراودات اجتماعی اش کم می شود و به دنبال آن مقداری تنبلی هم می آورد.
چقدر الان تبلیغات طبخ غذا است با یک تلفن غذا را می آورند درب منزل. دیگر نباید خرید کند، نباید بپزد و بشورد. این ها به دنبال تنبلی، بی مسئولیتی را می آورد. یک مقدار هم تفاوت هایی که در این نسل می بینیم تابع شرایط محیطی شان است.
از طرفی آدم های باهوش و با استعدادی هستند، یک مقدار خانواده را تحت تاثیر قرار می دهند. خانواده می گوید: فرزندم درسش را می خواند و موفق است. کمتر به مسائل دیگرش می پردازد و کمتر می خواهد او را مسئولیت پذیر بار بیاورد. این یک ضعف است که ما در جامعه داریم. انگار که برای خانواده ها درس خواندن شده یک مسئله خیلی مهم، از آن طرف خانواده ها از این که بچه رشد اجتماعی هم باید داشته باشد، مسئولیت پذیر هم باید باشد، به بزرگتر خود هم احترام بگذارد، هوش هیجانی بالایی هم داشته باشد، به دیگران هم اهمیت بدهد غافل شده اند.
این نسل در ازدواج هایشان ناموفق هستند. همین نسل است که انتخاب عجولانه می کند. بلوغ اجتماعی و عاطفی ندارد و ازدواج هایشان منجر به طلاق می شود و آمار طلاق را بالا برده اند.
در زمینه هایی که به تکنولوژی مرتبط می شود موفق هستند. متاسفانه از این طرف نه! زندگی مستقل و ازدواج یکسری مسئولیت هایی را به همراه دارد یکسری چیزهایی را باید بپذیرند. زندگی از خودگذشتگی هایی می خواهد، وقتی مادر می شود، مادرگری نمی توانند بکنند. وقتی این نسل بچه دار می شوند خانواده هایشان کمکشان می کنند تا بچه هایشان را بزرگ کنند.
خانواده ها تسلیم و ضعیف شده اند. مسئولیت خود را به خوبی انجام نمی دهند. فکر می کنند نباید در زندگی اینها ورود پیدا کنند.
از طرفی شرایط اجتماعی، اقتصادی که یک مقدار مشکل دارد آقا و خانم باید کار کند، دیگر خسته هستند و وقتی به خانه می رسند دیگر توجه ای به فرزندان ندارند و آنها را رها کرده اند. به خودشان این زحمت را نمی دهند که یک مقدار به مسائل فرزندشان ورود پیدا کنند.
یک نوجوان که به مدرسه یا دانشگاه می رود همکلاسی هایش مثل خودشان هستند. برای اینکه پذیرش بهتری داشته باشد دوست دارد مثل آنها رفتار کند.
جوانان منش جمع گرا پیدا کرده اند. همدیگر را بیشتر قبول دارند چون مثل هم هستند. با والدین تفاوت دارند.
والدین اینها همیشه شروع به نصیحت کردن می کنند. ایراد گیری می کنند. دوست و هم نسل اش این کار را نمی کند. جوانان این را دوست ندارند که به صورت تکراری یک نفر به آنها ایراد بگیرد.
ازش می پرسی که امتحانات چه تاریخی است نمی دوند. این زحمت را به خودش نمی دهه که برنامه امتحانش را نگاه کند. دوستش به او پیام می دهند که مثلا فردا ساعت ۴ عصر امتحان است. در حالی که نسل گذشته نمی تواند بپذیرد که آدم تا کی صبر کند که به او خبر دهند تاریخ امتحانش چه زمانی هست. خودت برو ببین امتحانات کی هست. دهه شصت و ما قبل این طور بودند. قائل به زمان و برنامه ریزی بودند. الان نیستند.
چطوری زندگی می کنند؟
سبک خاصی در زندگی دارند. این نسل با بچه های خود که نسل آینده هستند هیچ مشکلی ندارند. چرا که نسل آینده مثل خودشان خواهند بود. به نظر خیلی ترسناک است. به طوری که شیرازه کارها از دست می رود. آنها از ما تعجب خواهند کرد که چرا بابت هرچیزی حرص می خوریم.
چون اینها با تکنولوژی پیش می روند و از روی فرمول پیش می روند. آن فرمول ها را تکنولوژی برایشان ساخته است. خودشان نباید فکر کنند و فرمول بسازند. فرمول ها از قبل گذاشته شده و اینها فقط اجرا می کنند. می روند جلو.
یک سیر جهانی دارد. در جهان این طور است. اگر بخواهیم آنها را برگردانیم و مثل خودمان کنیم محکوم به شکست هستیم. باید در کنارشان باشیم و نظارت کنیم. خطاها را نگذاریم پیش بیاید. آسیب شناسی کنیم و با زبان خودشان با آنها صحبت کنیم و این زبان خودشان مستلزم این است که ما آنها را بشناسیم . در آلمان تحقیقات زیادی روی مغز این نسل انجام گرفته است. تحقیقات ۲۰ ساله. هر پنج سال یکبار نتایج را بیرون می دادند. مغز اینها چه جوری کار می کند؟
ساختار مغز که تغییر نکرده است. عملکرد مغز در برخی از حوزه ها متفاوت شده است. مثلا مراکز لذت خواهی در مغز. الان ما مثلا شولی خوردیم و لذت بردیم. مغز اون از این عمل لذت نمی برد. برای اینکه برانگیختی در مغز ایجاد نمی شود. یک جای کوهنوردی و اسکی کند یک جایی که سرعت و حرکت باشد آن طوری لذت می برد. یک جا بنشیند و کتاب بخواند لذت نمی برد. مغز اینها طوری است که شما خط به خط می خوانید این نسل این طور نیست این کل متن را در مغزش تصویر برداری می کند.
این نسل سرعت می خواهد. خیلی دلش می خواهد تنوع در زندگی اش وجود داشته باشد. از چیزهای تکراری لذت نمی برد. هر وسیله ای که تکرار باشد با آن لذت نمی برد. ما چیزهای تکراری را می بینیم و دلمان می خواهد که تکرار کنیم.
به همین خاطر ازدواج نمی خواهند بکنند. بچه نمی خواهند. این بخش خطرناک است و به نسل بشر آسیب می رساند. انسانیت ها، مسائل اخلاقی و … زیر سؤال می رود. حتی صداهای تکراری اذیتشان می کند. اصلا نمی خواهند بشنوند. صحبت های والدینش را نمی خواهد بشنوند.
آیا ما باید اینها را تحت فشار قرار دهیم یا نگاه زیست شناختی به مسئله داشته باشیم؟
این نسل تنوع می خواهد. این نسل برای چه در فضای مجازی سیر می کند چون فضای مجازی تنوع دارد. اقیانوس است. زندگی ها حقیقی تنوع کمی دارد.
به نظر می رسد اگر فرضیه ای داشته باشیم این نسل به همین شکل به جلو می رود تا تنوع و تغییر دیگری به وجود آید.
هر چند صد سال یک بار نسل عوض می شود و ما در همین دوران هستیم. تغییر دارد بوجود می آید و برای ما سخت است.
چه راه کاری برای ارتباط صحیح والدین با این نسل و بالعکس وجود دارد؟
یکی از راهکارها این است که به این نسل آموزش دهیم با نسل گذشته خودش مدارا کند. این آموزش ها باید از مدارس شروع شود. حتی خود مدارس می تواند خانواده ها را آگاه کند. اینها را سیستماتیک با مسئله آشنا کنند که با فرزندانشان فرق می کنند و خود نسل هم بپذیرد وظایفی دارد.
فرزند با خانواده صحبت کند و به پدر و ماردش آرامش بدهد و نسل گذشته را از تلاطم در بیاورند. بشیند و بگوید من فلان جا دارم می رود و به شما زنگ می زنم. شما نگران نباشید.
یک مقدار برداشت ها اشکال دارد. تفسیرها خیلی متفاوت است. مادر و پدر صحبتی که می کند یک نظر دارند، او یک طور دیگر برداشت می کند. مطالبی که از محیط دریافت می کند در سیستم مغزی اش یک طور دیگر پردازش می شود. مثلا فکر می کند پدر و مادرش می خواهند او را چک کنند. مغز عادت به این سیستم می کند و ارتباط خوبی با والدین ندارد به خصوص با مادرها.
خیلی از والدین خود را با فرزندانشان مقایسه می کنند و می پرسند چرا بچه های امروز این قدر با دوران کودکی شان متفاوت هستند. می گویند ما مرتب تر و مودب تر بودیم. احساس مسولیت بیشتری می کردیم. این تفاوت ها ناشی از چیست؟
ما در عصری زندگی می کنیم که به بچه هایمان عنوان بومیان دیجیتال گفته می شود. فرزندان در این عصر به دنیا آمده اند بنابراین بومی دیجیتال هستند. والدین‌شان از عصر دیگری انگار مهاجرت کرده اند به عصر دیجیتال و مهاجرین به این عصر هستند.
بین مهاجر و بومی تفاوت های خیلی زیادی است. این تفاوت ها از بعد فیزیولوژیک گرفته تا بعد بیوشیمایی، محیطی، تربیتی و … وجود دارد. اگر والدین در این عصر خصوصیاتی که امروز فرزندانشان دارند را نشناسند مسلما نمی توانند در روشهای فرزند پروری موفق باشند.
خانواده های امروزی با گذشته چه تفاوت هایی دارند؟
در مورد خانواده اگر نگاهی به سیرتاریخی آن بیندازیم، می بینیم که خانواده ها در کشور ما از نوع گسترده بوده اند. یعنی چند خانوار در کنار هم زندگی می کردند. زن، شوهر، فرزندان و همین طور خانواده دیگری در کنارشان، در یک ساختمان بزرگ هرکدام دو اتاق داشتند و زندگی می کردند. خاله، عمو، عمه، دایی و … بزرگ که می شدند و ازدواج می کردند در یک مکان زندگی می کردند. اسم شان هم خانواده گسترده بود. خیلی چیزها را با هم شریک بودند. مثلا اگر زن و شوهر اختلافی بین‌شان روی می داد، اعضای خانواده و افراد دیگر و خانواده دیگری که در جوارشان بودند پا در میانی می کردند و نمی گذاشتند این اختلاف به جاهایی باریک برسد و طلاقی صورت بگیرد. اگر مشکل اقتصادی بوجود می آمد همه کمک می کردند.
یواش یواش خانواده ها از فرم گسترده خارج شدند. و آنچه شما الان می بینید خانواده های هسته ای نامگذاری شده اند. یعنی زن، شوهر، فرزند و یا فرزندان در کنار هم زندگی می کنند. حالا بگذاریم از اینکه ممکن است در یک خانواده یک سالمند هم به آنها اضافه شده باشد، ولی خوب این یک استثناء است. شاکله خانواده، خانواده هسته ای است. این خانواده بدین فرم که تشکیل شده یک مزایا و معایبی دارد. شاید مزایا این باشد که پدر و مادر خانواده وقت بیشتری را باید برای فرزندان بگذارد، چون کسان دیگری نیستند. ولی یکی از معایبی که این خانواده دارد خانواده تنها است. فقط خودش است. یعنی زن و شوهر. زن و شوهر باید مشکلاتشان را حل کنند. با هم مشاوره داشته باشند و از مشاوره استفاده کنند. در سختی ها و مشکلات در مسائل مربوط به فرزندپروری، احساس تنهایی می کنند و کسی نیست که به آنها کمک بکند. ما باید ببینیم که چگونه باید به این مسئله ورود پیدا کنیم. اول خانواده و بعد فرزند پروری.
خانواده هم دسته بندی خاصی دارد؟
خانواده ها را بررسی کردند و شناسایی کردند از لحاظ جامعه شناسی، روان شناسی، روانپزشکی طبقه بندی کردند. چند نوع خانواده را نام بردند. بعضی از این خانواده های معیوب به حساب می آیند و سالم نیستند. برای اینکه مشکلات و آسیب هایی در درونشان به وجود می آید و در فرزند پروری شان تاثیر می گذارد.
کدام خانواده ها دارای مشکلات بیشتری هستند؟
یکی از خانواده هایی که دارای مشکل است خانواده هایی هستند که در طبقه احساساتی و هیجانی قرار می گیرند. یعنی در این خانواده پدر و مادر مدیریت هیجانات خود را ندارند. امروزه از منظرهای مختلفی به خانواده نگاه می کنند. یکی از منظرهای نگاه کردن به خانواده بعد هیجان در خانواده است. هیجان مثل اضطراب، اندوه، ترس، خشم و …
انسان سالم باید بتواند هیجانات خود را هم تنظیم کند و هم مدیریت. یعنی جلوی عصبانیت خود را بگیرد. جلوی رفتارهای تکانه ای خود را باید بگیرد. یک دفعه بدون تفکر، کاری از انسان سر بزند از روی عصبانیت بدون اینکه فکر کرده باشد. یکدفعه داد می زند و حرفی می زند که نباید بزند.
رفتار تکانه ای یعنی چه؟
رفتار تکانه ای یعنی یک دفعه از کوره در برود، فردی است که نمی تواند هیجات خودش را کنترل کند و تاثیر منفی روی فرزندان و اعضای خانواده می گذارد. در خیلی از این خانواده ها زن و شوهر همیشه دعوا و مرافه دارند. همیشه صدایشان بلند است. همیشه تهدید در این خانواده وجود دارد. سر و صدا و رفتارهای تکانه ای فوق العاده زیاد است. این یک خانواده آسیب زا شناخته شده است. خانواده ایی که برای همه اعضا به خصوص فرزندان تولید اضطراب می کند.
اضطراب را چطور تعریف می کنید؟
اضطراب مولد هیجان است. تولید انتظار می کند. بچه ها انتظار یک اتفاق بد را می کشند. انتظار یک مشکل و خطر قریب الوقوع. این انتظار آنها را به سطوح می آورد. خیلی آنها را ناراحت می کند. اضطراب یک هیجانی است که علامت هایی دارد. خیلی ها فکر می کنند اضطراب با دلهره و دلشوره تعریف می شود در حالی که اینها یکی از علامت های اضطراب است. اضطراب را دست کم نگیرید.
علائم دیگر آن چیست؟
اگر کف دست خود یا فرزندتان مرتب عرق می کند و همیشه نمناک است یعنی فرد اضطراب دارد. اگر دست و پای فرزندان سرد و یخ کرده است یعنی اضطراب دارد. اگر شب ها که به رختخواب می رود نمی تواند بخوابد و ساعت ها طول می کشد تا بخوابد، اضطراب دارد.
اگر درد دارد. همیشه می گوید دلم درد می کند. سردردهای مداوم. صبح ها که می خواهد به مدرسه برود به شدت دل درد دارد. به نزد دکتر می رود و دکتر می گوید اینها علائم عصبی است. متاسفانه خیلی افراد می گویند: عصبی است، الحمد الله چیزی نیست و دنبال این ماجرا را نمی گیرند. اینکه عصبی یعنی چی و به کجا باید مراجعه کند را دنبال نمی کند.
عصبی یعنی چه؟
عصبی یعنی همه چیز. این را جدی باید گرفت. هیجانات جسمانی می شود. یعنی تولید درد در بدن می کند. جسم ما را درگیر کرده است. کمردرد های شدید، نشان دهنده افسردگی در فرد است. دردهای مکرر در نقاط مختلف بدن که به اسم دردهای مهاجر گذاشته اند. سردرد، کمردرد، گردن درد و… نباید سطحی از آن بگذاریم. باید رفتار شناسی و سپس ریشه یابی کنیم.
روان شناسی یعنی رفتارشناسی. بچه ها در خانواده های احساساتی و هیجانی دقیقا این را احساس می کنند و همیشه انتظار خطر را می کشند. در وهلهه اول والدین باید تجدید نظر روی رفتار خودشان داشته باشند. حالا ممکن است شما بگویید من خودم مشکل دارم، نمی توانم با فرزندم آرام صحبت کنم و برای او وقت بگذارم و نمی توانم به کیفیت رابطه ام توجه کنم. اینها باید خود را درمان کنند.
خانواده هایی که شاغل هستند و نمی توانند برای بچه هایشان وقت بگذارند چه باید بکنند؟
خیلی ها شاغل هستند و ساعت های کمی را پیش فرزندان هستند و خیلی هم نگران هستند. می گویند ما که نیستیم و ساعت های کمی را با فرزندانمان هستیم. آیا مشکلاتی برای بچه هایمان به وجود می آید؟ روانشناسی می گوید اگر به کیفیت رابطه توجه کنیم یعنی همان دو یا سه ساعتی که با بچه ات هستی خوب باشی. آن موقع داد نزنی، نروی بگیری بخوابی بچه را تنها بگذاری، به فرزندت توجه کنی و نیازهایش را برآورده کنی. اگر این طوری رفتار کنی، مشکلی به وجود نمی آید. کمیت خیلی مهم نیست. کیفیت رفتار اهمیت دارد. ما چگونه رفتار می کنیم.

ادامه دارد…

اخبار مرتبط

ارسال نظر