تاریخ : 25 جولای 2016 - 9:01 - شناسه خبر : 15196 اسلایدشو

داستان واقعی

کسی به ‏سگ مرده ‏لگد نمی‌زند

در سال ۱۹۲۹ ماجرایی رخ داد که شور و غوغای زیادی در محافل فرهنگی آمریکا ایجاد کرد. دانشمندان، اساتید، محققان و افراد آگاه زیادی از سراسر نقاط آمریکا برای از نزدیک دیدن این ماجرا به شیکاگو رفتند

‏در سال ۱۹۲۹ ماجرایی رخ داد که شور و غوغای زیادی در محافل فرهنگی آمریکا ایجاد کرد. دانشمندان، اساتید، محققان و افراد آگاه زیادی از سراسر نقاط آمریکا برای از نزدیک دیدن این ماجرا به شیکاگو رفتند. چند سال قبل مرد جوانی که «روبرت هاچینز»نام داشت از راه پیشخدمتی، چوب‌بری، معلمی و فروش طناب رختشویی، توانسته بود مدارج علمی را به سرعت طی کند و سرانجام در سال ۱۹۲۹ ‏به ریاست دانشگاه شیکاگو منصوب شود. دانشگاهی که در میان مراکز آموزشی آمریکا دارای مقام چهارم بود. چند سال داشت؟ ۳۰ ‏سال! غیر قابل باور است! اساتید مسن‌تر از او با نارضایتی و تحقیر سر تکان می‌دادند. از همه طرف مورد هجوم انتقادات قرار گرفت. از کم سن و سال بودنش، بی‌تجربه بودنش و ناپختگی و… ایراد می‌گرفتند.
‏روزنامه‌ها هم به صف مخالفین و منتقدین پیوسته بودند.
‏همان روز که روبرت به این مقام منصوب شد، یکی از دوستانش به پدر روبرت گفت: «امروز صبح وقتی که دیدم یکی از روزنامه‌ها، سرمقاله‌اش را به تهمت و انتقاد از روبرت اختصاص داده، بسیار ناراحت شدم و حالم دگرگون شد.»
پدر هاچینز گفت: «بله حمله‌ی سختی بود، ولی به یاد داشته باشید که کسی به ‏سگ مرده ‏لگد نمی‌زند.»
‏بله، هر چقدر آن سگ چالاک‌تر و مهم‌تر باشد، مردم بیشتر از لگد زدن به او لذت می‌برند.

دیل کارنگی

ارسال نظر